الهی بمیره رئیست علامه
چالش

وقتی داشتم برای ارشد درس میخوندم با خودم میگفتم یا باید انقدر خوب بخونم که رتبه زیر 6 بگیرم تا دانشگاه تهران قبول بشم یا اگر زیر 5 نشدم انقدر رتبم بالا بشه تا برای ورود به شبانه دانشگاه در پیشگاه خونواده عذر موجهی برای این خرج تراشی داشته باشم. تا اینکه زد و رتبه من 23 شد یعنی نه تهران روزانه قبولم و نه با حساب کتابای همیشگی برای انتخاب شبانه عذرم موجهه! چون میتونستم روزانه توی هر دانشگاه دیگه ای غیر تهران قبول بشم. 

 

کلی با خودم و اعضای خونواده کلنجار رفتم که قانعشون کنم علامه انقدر بد شده و انقدر محیط توهین آمیزی داره که من با این شخصیت و افکارم اگه اونجا برم هیچی نمیشم و دق میکنم!!! با 5 تا مشاور تحصیلی هم مشورت کردم و همشون متفقا فکر منو برای رفتن به شبانه به جای روزانه تحقیر و مذمت کردند و با اظهار تعجبی واضح میگفتند نه! برای چی میخوای چنین هزینه ای بکنی؟ دانشگاهها اونقدر با هم فرق ندارند! اما هر چه میگفتند من کمتر میشنیدم و احساس میکردم علامه نقطه جهنمی دانشگاههای ایرانه که اگه بری توش یه ادم افسرده و عقیم شده میای بیرون. برای همین برخلاف رای همه شبانه تهران رو قبل از روزانه علامه انتخاب کردم. از همون زمان به بعد دائم اخباری مبنی بر تفکیک جنسیت (که به نظر من از فحش ناموسی هم بدتره) و افاضات جناب رئیس دانشکده مبنی بر تغییرات دانشگاه و اخراج اساتید مشکوک به سبز و غیره بود که از این ور و اونور به گوشم میخورد و من دائما با عروری خاص و لبخندی کج (مث رت باتلر) نسبت به نشخیص درست و معرکه ای که داشتم به این و اون میگفتم خدا رو شکر شبانه رو زدم اول و خدا رو شکر خدا روشکر گویان تا دو هفته مونده به اعلام نتایج جلو اومدم. به هر کس از راه میرسید با تفاخری به سان بوقلمون های رنگین ابروهایم را بالا میبردم و میگفتم من دانشگاه تهران قبولم، اخه انقدر رتبم خوب شده میدونم کجا قبول میشم! شبانه ها هم که بعد از روزانه ها پر میشن و با احتساب مجموع حدود 40 نفر ظرفیت روزانه فقط در دانشگاههای شهر تهران من حتما شبانه قبول میشم و کلی خوشحال بودم تا اینکه.....

دو هفته قبل اعلام نتایج، یه ندای درونی قبل حرف زدن زد تو کلم بعد گفت فکر کردی توی این 23 نفر فقط خودت فهمیدی که علامه آشغاله و فقط خودتی که حاضر شدی هر جور هزینه ای بدی تا تهران قبول بشی؟ یعنی 5 نفر(ظرفیت شبانه تهران) وجود نداشته که مث تو فکر کنن و اونا هم شبانه رو جلوتر بزنن؟ این فکر مث خوره افتاد تو جونم و من با غرور و البته ناباوری اختیاری هی از تو کلم مینداختمش بیرون یه جوری که این اواخر دست از سرم برداشته بود تا اینکه پریروز نتایج اعلام شد.....

توی اتاق تنها بودم و لپ تابو باز کردم(اینجا میخوام پز بدم که لپ تاپ دارم) شماره ها رو وارد کردم و صفحه نتایج باز شد.......

اسم علامه طباطبایی رو با قرمز بد رنگی نوشته بودند و من توی اون صفحه به سان مرغ سرکنده ای بدنبال کلمه تهران گشتم! اما نبود....تا 10 ثانیه خیره به صفحه لپ تاپ نشسته بودم و همین که ثانیه شمار رفت رو 10 مثل یه بمب منفجر شدم.لازم به ذکره که من دختری هستم که خیلی سخت گریه میکنم ولی با دیدن این اسم کریه المنظر تا یکربع گریه.... که چه عرض کنم یه جورایی داشتم جیغ میکشیدم....و در اون لحظه فهمیدم که 1- علامه گندتر و داغون تر از اون چیزیه که فکرشو میکردم  2- زرنکتر از من هم وجود داره و 3- من خیلی بدبختم و در اصل به باد رفتم

بعد از اون رفتم طبقه پایین که شاید مادرم کمی دلداری به من بده اما دریغ و درد مادر با دیدن قیافه تکه پاره من و فهمیدن نتیجه در حالیکه حتی یه ذره هم از جاش تکون نخورد با اخم و ناراحتی از رفتار من بهم گفت اووووووووووه حالا مگه چی شده اینجور گریه میکنی؟؟؟؟!!!!!!!!  مادرم مادرای قدیم..........

و اونروز رو تا ته کیسه اشکم گریه کردم و بهدش با چشمایی که عین معتادا به زور بازمونده بود به خواهرزاده کوچیکم نگاه میکردم و اون بچه بیچاره حتی نمیتونست به اون قیافه وحشتناکم نگاه کنه و دائم خودشو میزد به اونراه  با چیزای دیگه بازی میکرد، یعنی من تورو نمیبینم. بعدش گرفتم خوابیدم

و حالا چند روزیه که دائم به اینور و اونور رجوع میکنم شاید کسی باشه که بتونه کمک کنه شاید بتونم برم دانشگاه تهران اما امیدی نیست.......

علامه طباطبایی که دومین دانشگاه کشوره در علوم انسانی، انقدر سیاستهای احمقانه و توهین آمیزی در پیش گرفته که شبانه تهران باید قبل از دوره های روزانه علامه تکمیل ظرفیت بشن! و اونقدر جو وحشتناک و مزخرفی درست کرده که یه جوون رعنای مملکت مث من باید از شنیدن اسمش رعشه بر اندامم بیفته که وای علامه قبول شدم!! 

داشتم فکر میکردم ما دهه شصتیها اگر هر جور بلایی رو سرمون آوردن و در بدترین شرایط قرارمون دادن فقط یه خوبی در حقمون کردن و اونم تجربه دانشگاه در دوران اصلاحات بود. شیرین ترین تجربه. تو اون دوره ادم احساس بزرگسالی و شخصیت داشت. برای همه امورت خودت تصمیم میگرفتی و تشخیص خوب و بد به عهده خودت بود. اما الان با تفکیک جنسیتی، تعیین نوع پوشش، نظارتهای شدید، قوانین جزئی و شخصی همه و همه بزرگترین توهین ها رو به شعور و شخصیت دانشجو میکنن. با اخراج اساتید، پای سیاست رو به دانشگاه باز میکنند و از دانشجو میخواند سیاسی نباشد.

هفته پیش توی اجلاس جنبش عدم تعهد مقام معظم برتری در گفتگو با رئیس جمهور هند وجود انواع عقیده و مذهب رو در هند به فال نیک گرفتند و به این رئیس جمهور سفارش تساهل و مدارا در برابر اقوام کردند و فرمودند بهترین بهره ها رو میشه از این تنوع قومی کرد!!!! 

نمیدونم رهبر رو جو گرفته بود یا اون هندیه یه جوری نگاه کرده بود که رهبر از شیوه مرسوم کشورش فراموش کرد یا شایدم خجالت کشید و شروع کرد به گفتن چیزایی که تک تک سلولای بدنش داد میزدن دروغه و ذره ای اعتقاد عملی و نظری به اون حرفها وجود نداره!!!

یه جوری از تساهل و مدارا و خوب بودن تنوع حرف میزد ادم فکر میکرد خاتمیه انقدر پیر شده و اونجا نشسته! این تقلید رهبر از منش دیپلماتیک خاتمی دیگه خیلی تابلو شده. یادتونه خاتمی عبا و قبای سفید پوشید بعد رهبر بدو بدو داد یکی براش دوختن؟ یادتونه اسم جوون وقتی میومد پشتش کلی انذار از گناه و کلی نصحیت و تهدید و... بود اما وقتی خاتمی اومد و از جوونا به عنوان سرمایه اسم بردو بهشون شخصیت و احترام داد و کلی رای اورد از صدقه سر همین جوونا رهبر هم به طرز خنده اوری که من 16 ساله هم متوجه میشدم شروع کرد از جوونا تعریف و تمجید کردن!!!

بگذریم بحث داره وارد جاهای بیربط میشه که البته ممکنه همین یه ذره هویت باقیموندمون رو هم به باد بده. خلاصه که جزوه راهبردیم برای دانشگاه تهران رو باید پاره کنم جاش بدم یه چادر مقنعه بدوزم برم علامه تا بهم گیر ندن ضمنن بدنبال یه چند تا روش جدید برای ارتباط با اقایون که قراره کلاسشون از ما جدا باشه باشم!! تا الان از مردا بدم میومد حالا که کلاسا رو جدا کردن مشتاقم یه دوس پسر پیدا کنم. نظرتون چیه از طریق کبوتر نامه بر باهاشون ارتباط برقرار کنیم؟

 

 

 

 

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

اونی که خودت میدونی
ساعت18:57---22 شهريور 1391
[سلام خانوم منم پارسال همین اتفاق برام افتاد خوشحال میشم بیاین تهران خونه ما :d با هم یک کم درمورد دانشگاه تبادل نظر داشته باشیم ] این قسمت بالا ماله ژن بدجنسیم بود. میگم راستی چرا قسمت های جذاب مربوط به عصا و اه و ناله ها و داد و بیدادها رو نذاشتی

سعید حسینی
ساعت0:01---17 شهريور 1391
سلاااااام
اولا که اینم نظر نظر که میگفتید
دوم اینکه از شکل متن تایپ شده خیلی خوشم اومد ولی از محتواش اصلا نه اینکه با هاشون موافق یا مخالفم ولی نحوه استدلال و تفکرات نویسنده بسیار کودکانه وبه شکلی میشه گفت افکار یه ذهن مغشوش بود که فقط با یه سری از شن اینجاست که بدیده ها در حال رد نظر هاست که بسیار کار اشتباهی است به نظر من(البته نیم کیلو هم نیستم چه برسه به من)شاید قسمتی از حرفها درست باشد اما مشکلمن با این است که پشتوانه ندارد یعنی حرفها با کوچکترین استدلالی ابتدا تبدیل به شک سپس تبدیل به نظر خلاف میشود مثلا همین الان با نوشته من تردید در ذهن ایجاد شد
خلاصه اینکه در هر بحثی حتی بحث هایی مانند این که تنها تخریبی است باز هم باید عقلانی باشد نه وهمانی


ميثم
ساعت13:38---16 شهريور 1391
Daqiqan Chenin erefaqi baraye manam rokh dade,khoshhal misham ba ham daneshgahim dar tamas basham.
پاسخ:سلام هم دانشگاهی. شما چه رشته ای شرکت کردی؟ رتبت چند بود؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: